Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5627 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pass on
[information or news]
U
به بقیه اطلاع دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head start
<idiom>
U
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
notifying
U
اطلاع دادن
notify
U
اطلاع دادن
notifies
U
اطلاع دادن
report
U
اطلاع دادن
reported
U
اطلاع دادن
reports
U
اطلاع دادن
notified
U
اطلاع دادن
information
U
اطلاع دادن
informs
U
اطلاع دادن گزارش دادن
informing
U
اطلاع دادن گزارش دادن
inform
U
اطلاع دادن گزارش دادن
to let know
U
خبردادن به اطلاع دادن
informs
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
inform
U
اطلاع دادن چغلی کردن
misinforming
U
اطلاع غیر صحیح دادن
informs
U
اطلاع دادن چغلی کردن
informing
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
misinform
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinformed
U
اطلاع غیر صحیح دادن
informing
U
اطلاع دادن چغلی کردن
misinforms
U
اطلاع غیر صحیح دادن
inform
U
اطلاع دادن مستحضر داشتن
to pass a dividend
سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
joined
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
reminder
U
بقیه
remainder
U
بقیه
reminders
U
بقیه
remnants
U
بقیه
remnant
U
بقیه
upon bail
U
بقیه ضمانت
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
She is head and shoulders above others .
U
یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
(be) thrown together
<idiom>
U
شانسی با بقیه هم گروه شدن
two up
U
تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
Keep the change.
بقیه پول مال خودتان.
version
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow.
U
تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
versions
U
کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
subscript
U
حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
polysomic
U
دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
header
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
lan
U
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
headers
U
پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
master
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
mastered
U
اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
highlights
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
highlight
U
حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
random access
U
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
datum
U
اطلاع
awareness
U
اطلاع
deep read
U
با اطلاع
conizance
U
اطلاع
learning
U
اطلاع
unwitting
U
بی اطلاع
information
U
اطلاع
unknowing
U
بی اطلاع
unknowable
U
بی اطلاع
well-read
U
با اطلاع
well read
U
با اطلاع
versed
U
با اطلاع
tip-off
U
اطلاع
warning
U
اطلاع
word
U
اطلاع
intelligence
U
اطلاع
notice
U
اطلاع
acquaintance
U
اطلاع
communication
U
اطلاع
uniformed
U
بی اطلاع
unknowingly
U
بی اطلاع
unawares
U
بی اطلاع
unaware
U
بی اطلاع
notification
U
اطلاع
uninformed
U
بی اطلاع
advice
U
اطلاع
knowledge
U
اطلاع
ill-informed
<adj.>
U
بی اطلاع
nescious
U
بی اطلاع
appreciation
[awareness]
U
اطلاع
conscience
[archaic for: consciousness]
U
اطلاع
conscious mind
U
اطلاع
ill informed
U
بی اطلاع
consciousness
U
اطلاع
unimformed
U
بی اطلاع
know how
U
اطلاع
altar-screen
U
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers
U
اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
tip-offs
U
اطلاع نهانی
notice
U
توجه اطلاع
noticed
U
توجه اطلاع
notices
U
توجه اطلاع
misknow
U
بی اطلاع بودن از
prospectuses
U
اطلاع نامه
noticing
U
توجه اطلاع
tip-off
U
اطلاع نهانی
precognition
U
اطلاع قبلی
prospectus
U
اطلاع نامه
attentions
U
اخطارجهت اطلاع به
attention
U
اخطارجهت اطلاع به
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
inking
U
اطلاع مختصر
informatics
U
اطلاع رسانی
letter of a
U
اطلاع نامه
tip off
U
اطلاع نهانی
knowledge of results
U
اطلاع از نتایج
global knowledge
U
اطلاع سراسری
unpolitical
U
بی اطلاع ازسیاست
preview
U
اطلاع قبلی
previews
U
اطلاع قبلی
criticaster
U
ناقد بی اطلاع
unadvised
U
بدون اطلاع
advice note
U
یادداشت اطلاع
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
publicizing
U
به اطلاع عموم رساندن
tip
U
انعام اطلاع منحرمانه
As you are well informed…
U
همانطور که اطلاع دارید
(do something) behind someone's back
<idiom>
U
بدون اطلاع کسی
gibberish
U
اطلاع بی معنا و بی استفاده
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
messages
U
حجم اطلاع مشخص
let me know
U
بمن اطلاع دهید
publicizes
U
به اطلاع عموم رساندن
message
U
حجم اطلاع مشخص
notify the public
U
به اطلاع عموم رساندن
tipping
U
انعام اطلاع منحرمانه
A one-month notice.
U
اطلاع قبلی یک ماهه
publicize
U
به اطلاع عموم رساندن
publicising
U
به اطلاع عموم رساندن
publicized
U
به اطلاع عموم رساندن
Please let me know.
U
لطفا"به من اطلاع دهید
publicised
U
به اطلاع عموم رساندن
publicises
U
به اطلاع عموم رساندن
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
publitize
U
به اطلاع عموم رساندن
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
If not , please let me know.
U
درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
foredknowlege
U
اطلاع قبلی علم غیب
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
compuserve
U
شبکه اصلی اطلاع رسانی
whom it may concern
U
برای اطلاع افراد ذیربط
He did it with his fathers knowledge.
U
با اطلاع پدرش اینکار راکرد
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
precognitive
U
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
incognizant
U
بدون اطلاع غیر وارد
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
inkling
U
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
well informed
U
بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
The professor knows what he is talking about.
U
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
We know very little about his background.
ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
compared
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
comparing
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
loutish
U
بیشعور خام دست وبی اطلاع
compares
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
compare
U
بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
attention
U
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
attentions
U
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
output
U
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
distributes
U
ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
output
U
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
dispatch
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatched
U
عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
Recent search history
Forum search
1
To be capable of quoting
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1
to take a spell at whell
1
Poked back
4
express, overexpression
1
usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com